از این ور و اونور شنیدم داری عروس میشی گلم
مبارکت باشه ولی آتیش گرفت این دلم
خیال می کردم با منی، عشق منی، مال منی
فکر نمی کردم یه روزی راحت ازم دل بکنی
باور نمی کردم بخواهی راستی راستی تنهام بذاری
آخه یه عمر همش بهم گفته بودی دوسم داری
گفته بودی عاشقمی به پای عشقم می شینی
می گفتی هرجا که باشی خودتو با من می بینی
رفتی سراغ دشمنم یه پست، نامرد، حسود
یکی که حتی به خدا لنگه کفشمم نبود
به ذهنشم نمی رسید حتی نگاش کنی یه روز
آخه که چه دردی می کشم، ای دل بیچاره بسوز
با این همه بدی هنوز عشقت برام مقدّسه
همین که تو شاد باشی و بخندی واسه من بسه
تازه عروسیت برات خودم هدیه میخرم
غصه نخور حرفاتو من پیش کسی نمی برم
هرکی بپرسه بهش میگم خودم ازش خواستم بره
میگم برای هردوتامون اینجوری خیلی بهتره
با اینکه می دونم برات همدم و همخوار نمیشه
آرزو می کنم دلت یه لحظه غصه دار نشه
با اینکه می دونم یه روز تو رو پشیمون می بینم
همیشه از خدا می خوام چشماتو گریون نبینم
با اینکه از دوریت دلم داره می ترکه
ولی به خاطر تو هم که شده میگم مبارکه